پس از مدتى که شهید فارسى مسوولیت جنگ جهاد را به عهده گرفت . کارها را تا حدودى سر و سامان داد، نکتهاى مطرح شد به عنوان تحقیقات براى رفع نیازهاى منطقه جنگى.
فارسى اعتقاد داشت، ما یک کارى بکنیم و حرکتى انجام بدهیم که آن حرکت سبب شود، یک شهید کمتر داشته باشیم وروى این موضع فوق العاده اصرار داشت. شور و مشورتهایى شد و پس از آن قرار شد مرکزى تحت عنوان “مرکز تحقیقات مهندسى جنگ” راه اندازى شود. گروهى جمع شدند و بنیان مرکز تحقیقات بنا نهاده شد. فارسى چون خودش مسئول امور شهرستانهاى جهاد بود و جنگ را هم پشتیبانى مىکرد، بیشتر وقت ها در رابطه با مسائل جنگ به شهرستان ها مىرفت ونیازهاى منطقه و مشکلات پشتیبانى ها را بررسى مى نمود، لذا در همان زمان به اینجانب مأموریت دادند به عنوان ناظر تشکیلات واحد تحقیقات مهندسى کار کنم. پس از مدتى که امورات گذشت، یک روز که ظاهراً روند کار برایش رضایتبخش نبود، به من گفت: حاج على، شما خودت به عنوان سرپرست برو و واحد تحقیقات مهندسى را تحت امر قرار بده. از آن پس بود که من به دستور ایشان این واحد را تا امروز سرپرستى کرده ام.