شهید مجید کبیرزاده

وصیت نامه

بسمه تعالى
الهى اى کرم اى رحیم اى بخشنده‌ى‌مهربان ما را ببخش ،از سرگناهانى که باعث مى شود از تو دور شویم رحمت تو بر ما نازل نشود و از انسانیت دور شویم درگذر بار خدایا در این خلوت در این مکان که یک ذره از وجود هستى توست توفیق و توان گفتن و نوشتن به من دادى گرچه میدانم لایق و شایسته ى این همه برکات تو نیستم اگر از خود بگویم ترس گناه دارم ولى آنچه مى دانم با تو گویم که از سر تقصیرات من درگذر بار خدایا حال که توفیق این همه برکات را دادى توفیق حضور من ناقابل را در صف جنودت دادى حضور در میان خالصانت در میان مومنانت در میان سنگرهاى عبودیت را دادى نورى به جبهه ى حق دادى جلائى به قلوب عاشقانت دادى دل‌ما نیز مشتاق است عاشق نورانیت توست و در آن حال که شهیدان بر جبروت و کبریایى تو و جلال تو نظر مى افتند کاش آیا خدایا ما توفیق این نظر و این توجه ایثار را در راه تو را داریم از رحمت تو دور نیست اما هر چه هست هر اشکالى هست از ماست هر ناسپاسى است از ماست بار خدایا هدف شهادت در راه تو نیست هدف خدمت در راه تو تا نثار جان است ما که چیزى دیگر که نداریم در راه تو نثار کنیم این وجود خویش را اگر قبول بنمایى مى‌دهیم خدایا چندین بار مرا مصلحت خود بود از شهادت در راه خودت باز داشتى خدایا توفیق آن مى‌خواهیم که در راه تو شهید شویم خدایا زرو ذیور دنیا زیاد است اما دنیایى که در نهایت آن به عشق و عاشقان تو نیفزاید چه حاصل خدایا اگر ما قابل راه تو شدیم ما را با اخلاص و نیت پاک از این دنیا ببر خدایا در دم آخرکلمه‌ى الله اکبر و لا اله الا الله و محمد رسول الله را بر زبان ما بران و اما به پدر و مادر عزیزم آنهائى که مرا براى اسلام تا به این حد رسانند زحمات زیاد شما را که نمى توانیم جبران کنیم اما خداوند خود وعده داده است که جبران کند و اما همسر خودم که تو آرزوى زندگانى خوب داشتى و دارى زندگى اگر در پرتو اسلام نباشد که ارزش ندارد و ما با یاد خدا دست در دست هم گذاشتیم و با یاد خدا هم از هم دور شدیم بدان که سرافرازى زندگى کردن در پناه و گرو خون شهدا است و اصلا اگر رفتم چرا که درست بوده است ناراحت نباش شما سندهاى تاریخ هستید که خوار چشم دشمنان امین باشید صبور باشید درست کردار باشید آنطورى که اسلام گفته است زندگى کنید که ضرر با کافران است به برادران و خواهرانم هم سفارش مى کنم که تقواو راه حق پیشه کنید که خالصان راه خدا در پیش شما هستند. در پایان بگویم که یک ساعت از عبدالرضا گم کرده‌ام و به اوبدهکار هستم و مقدار شش هزار تومان به مادرم بدهکار هستم و مقدار هزار و دویست تومان از عبدالرضا طلب دارم و وصى خود را پدرم قرار مى دهم انشاءالله که همه‌ى امورات اسلام را در مورد اموال و همسرم اجرا کنید و اضافه‌ى اموال را بعد از همه‌ى خرجها به حساب جنگ بریزید و من را پهلوى برادرم خاک کنید و اموال لشگر را به لشگر و اموال سپاه را هرچه خود خواستید که بقیه را(هر چه مى خواهید بردارید) به سپاه بدهید و وصیت نامه و همه ى چیزهایم در دولاب است به هیچ کس جز چیزهایى که در بالا گفتم غیر مسئول و با رسید تحویل ندهید. درضمن دیگران اگر ادعاى طلب کردند هر که هست اگر قبول دارید بدهید .
والسلام ۱۳۶۴/۱۱/۲۰ مجید کبیرزاده در کنار اروندرود